• وبلاگ : ♫جيغ بنفش در ساعت 25♫
  • يادداشت : مي خوام با خدا حرف بزنم
  • نظرات : 5 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + غريبه 

    از بهار پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت تازه شکفته ام نمي دانماز تابستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت فعلا در گرماي وجودش غرقم نمي دانم از پاييز پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت در هزار رنگ ان رنگ باخته ام نمي دانم از زمستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت سرد است و بي رنگ از مادرپرسيدم عشق يعني چه؟ گفت يعني هرکه در اين خانه است از پدر پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت يعني تواز خواهر پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت هنوز به ان نرسيدمشبي از ماه پرسيدم عشق يعني چه؟ شرمگين و خجل خود را در اغوش اسمان پنهان کرد شبي ديگر از ماه پرسيدم عشق يعني چه؟ ماه با چهره اي باز و خندان گفت يعني مهتاب براي ديدن چشمات ثانيه شماري مي کنم واسه لمس کردن دستاي گرمت بي قراري مي کنمبراي اينکه طاقت ديدن نگاتو داشته باشم روزي صد بار نگاهتو تجسم مي کنم واسه جبران روزايي که بدون تو تنها بودم لحظه شماري مي کنمتا بغلت کنم و بگم بهترين لحظات زندگي ام لحظات با تو بودن است