سلوم،خوفین؟ خوشین؟ سلامتین؟
تموووووووووووووووووووووووم
تموم شددیگه؛ امتحانامو میگم دیگه
امروز با بچه ها رفتیم بیرون حتی بچه هایی که پایه هم نبودن اومدن.... بستنی خریدیم رفتیم تو پارک، از یه پسره دوچرخشو قرض گرفتیم کلی حال کردیم... بعد از 2 ساعت پسره هی می دوید دنبال ما که دوچرخشو بهش بدیم
میگفت: ای بابا به خدا می خوام برم کار دارم، به پیر به پیغمبر کار دارم
عجب غلطی کردماااااااااا
آخر مجبور شدیم بهش پس بدیم دوچرخشو...ولی آخر سری هم بهش گفتم: اه بگیر گدا،نخواستیم. بعد پسره اینطوری به من نیگاه کرد و گفت:وااااااا روتو برم
بعدشم دوچرخشو سوار شد رفت. دوستم گفت سیما چرا ازش گرفتی؟ زشت بود
منم گفتم برو بابا زشت مادر بزرگ من بود که مرد،اصلا وظیفش بود که بده،مگه مال من و مال اون داره؟(چیه؟ خوب راس میگم دیگه... بعدشم فقط من که نبودم، دوچرخه رو من گرفتم همش فاطی و رزی داشتن دور میزدن.به اسم من به کام اونا)
آقاچمشتون روز بد نبینه همین طوری توی حال و هوای خودمون نشسته بودیم که یهووووووووووووو گشت ارشاد اومد گفت خانوما دلیل تجمعتون در این مکان چیه؟
که ریحانه برگشت گفت اومدیم تفریح
گشت: تفریح؟ مگه اینجا جای تفریحه؟
ریحان: وا خب آره دیگه
گشت:بلبل زبونم که هستی
عاطی: آقا خب راس میگه دیگه پس میشه عرض کنی انجا میان چیکار میکنن؟
فاطی: عاطی چه سوالی می پرسیااااا خب میان تریاک میکشن دیگه
(همه زدن زیر خنده)
گشت: من میدونم دلیل تجمع شما چیه! واقعا که شما دخترا کرم دارین(آخه این طرز صحبت کردنه یه ماموره دولته؟)
سیما: اییییییییییییییییییی چرا؟
گشت: شما بخاطر اون چندتا پسر اینجا تجمع کردید
(وااااااااااااااااااا ما که اصلا متوجه اونا نبودیم)
سیما:یعنی چی آقا ؟ این چه حرفیه؟ما اصلا اونارو ندیده بودیم
گشت:(بحثو عوض کرد)شما مثلا دانش آموزید؟کدووم مدرسه میرید؟
عاطی:دبیرستان کوثر (الکی)
گشت: باید به مدیر و معاون مدرستون اخطار بدیم
مهناز:بدین
سیما:مدرسه ها تموم شده(دوباره همه خندیدن)
خلاصه دید نه انگار ما کم بیار نیستیم . بهمون گفت شما حرف حساب حالیتون نیست یا بلند میشید میرید یا میگم مامور خانوم بیاد جمتون کنه...
.: Weblog Themes By Pichak :.