چهارشنبه
همین چهارشنبه ای که گذشت رو میگمااااااااااااااا
امتحان اصول حسابداری داشتیم...همه بچه ها به دست و پای استاد افتادن با خواهش و التماس و گریه و زاری و اینا موفق شدن استادو رازی کنن امتحان کنسل کنه بندازه واسه 3/10/91
من میخواستم لج بچه ها رو درارم گفتم: نه استاد به ما ربطی نداره، ما این همه خوندیم باااااااااااااااااید همین امروز امتحان بگیرید ما تا سوم یادمون میره اونا میخواستن بخونن و از این حرفا
انقد کیف کرد که نگوووووووووووووووو... مورد هجوم بچه ها قرار گرفتم دی:...نزدیک بود منو بکشن
بعععععععععععععععععد یهویییییییییییییییییییییییی استاد گفت شما با گروه مدیریت که ساعت بعدی کلاس دارن بیا امتحان بده منووووووو میگی!!!! داشتم میمردمااااااااا...اصن یه وضعی بودااااااااااا
مونده بودم چه خاکی به سر مبارک بریزم.... آخرم مجبور شدم برم امتحانو بدم
امتحانو که خراب کردم
ولی فدای همون چند ثانیه که لج بچه هارو در آوردم میخواستن بترکن از عصبانیت ههههههههههه
الان که فکر میکنم میبینم هیچی مث در آوردن لج بچه های کلاس اصول حسابداری حال نمیده.باید برم بشینم فکر کنم ببینم دیگه باز چه جوری لجشونو درارم :))))))))))))
.: Weblog Themes By Pichak :.