ای شنیدم که شبی بر سر مد/// دختری با پدرش بود به جنگ
پدر از روی نصـــیحت میگفت/// که مکن پیروی از راه فرنگ
مرو از خانه به بیرون بی چادر/// به تن خویش مکن دامن تنگ
ای بسا گرگ که در جامه ی میش/// بهــــــر صید تـــو نوازد آهنگ
نکنند این دغلان از دغــــــلی/// بهر اغفال تو یک لحظه درنگ
دختر از روی تعرض گفتش:/// آنچه تو گویی بود جمله جمنگ
باش خامش و دگــر یاوه مکن/// که تو پیری و بَریی از فرنگ
مدتی شد سپری زین جریان/// تا ک یک شب پسری گوش به زنگ
:
با سخنان زیبنده ی عشق /// با بیانات دل انگیز و قشنگ
همچو اهو به سخن رامش کرد/// از ره حیله،چو روباه زرنگ
گوهر عفتاو را زد و برد/// کرد دامن وی الوده به ننگ
همچنانی که به خود می بالید/// زیر لب زمزمه کرد این اهنگ
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود،،،عاقبت ننگی بود
.: Weblog Themes By Pichak :.