آهاااااااااااااای مردم ســـلام
اینجا شهر من است،،،اینجا زمین نیست! به سیاره ای دیگر می ماند
واردش که میشوی خانه ها از دور نمایان است و در کنارش عجب منظره ای ساخته است
دریــــــای تنهایی ، زلال است همچون آیـــــینه ،
عاشــــــق تنها را میبینم، آنقدر هوا صاف است که وقتی حرف هـــــای تنهایی اش را فریاد میزند حتی تا اسپــــایکا هم می رود
احساس دلـــتنگی میکنم ، برای مردم شهر !!!
چندی ست که از اینجا دور مانده ام...به راستی که فضای شهر دگرگون شده است،
قاصــــــدک از کنارم عبور میکند؛آیا نویـــــــد خوشی را برایم به ارمغان آورده است؟
آفتاب تازه طلـــــوع کرده است ، باد صـــــبا تمام ریه هایم را پر میکند...
نوبهــــــار است...می توان تبســـــــم بهار را در چهره ی تک تک لالـــــه ها دید،
شاپــــــــــرک لحظه ای غنچه ها را رها نمیکند؛ عطر یــــــــاس تمام شهر را پر کرده است؛؛؛
قدم در شهر میگذارم...
درست است که همه چیز قاطـــــی پـــــاتی ست ولی اینجا مسئولین هوشیاری دارد!
اینجا همه چیز زیره ذره بیـــــــــن است؛حتی حرف های محـــــــرمانه
بـــــــارون شروع به باریدن کرده است و رنگیـــــــن کمون زیبایی خود را در بستر آسمــــــــون گسترانیده است
هــــــاله ای از ابرهای سیاه ، گوشه گوشه های شهر را تیره کرده است،
آذرخـــــــــش میزند؛! صدایش عجیب طنین انداز است!
شاعر پروانـــــه ها در وصف زیبایی شهر شعر می سراید، با شعر هایش پـــــــــرواز دل احساس میشود،،،
مردم شهر راه کــــــمال را خوب می دانند، راهی روشــــــــن تر از خاموشی ،
اینجا همه سرچشـــــمه ی ادب و عرفانند
راستیییییییییییی اینجا رادیو هم دارد!!! رادیـــــــــــو قنــــــــــــــد پارســــــــــی ، با اخبار داغه داغ ...
جدیدا هم خبر از رفتن به آش خوری یکی از اعضای شهر را میدهد...میگویند اسمش علیـــــــــــرضا ست!!!
خلاصه در شهر برو بیایی بر پاست
اینجا تمام روزهایش روز عید و شب هایش شب یلدا ست
پای در جنگل میگذارم....
کمی آنطرف تر کنار دخمه ی خونیـــــــن ، زهرا بــــــــــــانو و محــــّّّــــــمد از چیزی سخن میگویند،
گویا معــــــــــین نگهـــــــــبان اشــــــــرار شده است!
جویای حال اشرار میشوم...
مرا به دخمه دعوت میکنند......
جمع اشرار جمع است! اف1 ، ها لــــــه ، وســـــــتا ، بهتریـــــن ها ، حســــــن ، عـــــــطا و ...
حتی مریم هم کلبه ی تنهایی اش را رها کرده و به اشرار پیوسته ...
بهنـــــوش هم که انگار ستـــــــــاره ی سهیل شده است
*********عجب صفا و صمیمیتی بر این شهر حاکم است**********
آری اینجا شهر من ، پیــــــــــــــــــــام رســـــــــــــــــــــــــــان است،،، شهری که حتی در رویـــــــــای شبانه هم دیدنش محال است
.: Weblog Themes By Pichak :.