سلــــــــــــــــــــام....الان نمیدونم چی میخوام بنویسماااااااااااا.هویجوری هوسم کرد بیام یه آپی بذارم
سلـــــــــــــــــــــــام....الان نمیدونم چی میخوام بگمااااااااااااااااااااا....
هوینژوری هوسمان کرد نصفه شبی یه آپی بذاریم.امان از این تنهایی و وقتی آدم حوصلش سر میره دیگه صبح و شب نمیشناسه...یکم بذارید فکر کنم که چ چرت و پرتی بنویسم
.
.
.
.
.
.
...هرکاری میکنم مخم ازآکبندی دراد نمیشه...چیزی یادم نمیاد کهههههههههههه...
اون وقتایی که میرفتیم مدرسه حداقل یه چیزی داشتیم که تعریف کنیم الان که هیچی واسه تعریف کردن ندارم چیکار کنم؟؟؟؟؟
یاد اون آپای مدرسم بخیر همشون الان توی آرشیون...خیلی دوسشون داشتم...من که اصلا باورم نمیشه دیگه دوران مدرسه و سرخوشیمون تموم شد.
امیدوارم توی دانشگاه هم به اندازه ی مدرسه بهمون خوش بگذره((یکی بیاد به من بگه حالا تو دعا کن اون دانشگاهی که میخوای قبول بشی دی:))
ولی خدایی بهترین دوران دوران دبیرستان و سوم راهنماییم بود....فکر نکنم تو دانشگاه به اون اندازه خوش بگذره هااااااااااا،آخه نه اینکه من کلا آدم خجالتی هستم دی::::::: روم نمیشه پیش پسرا شیطنت کنم....(هه از حرفم خندم گرفتااا)
..آهان راستی.انتخاب رشته کردم دعا کنید قبول بشم...آخه رفتم پیش مشاورم بعد از اینکه کلی بهم توضیح داد و با هم رشته ها و شهر های مورد نظر رو انتخاب کردیم گفت برو خودت تو اینترنت ثبتش کن بعد من اومد خونه وقتی میخواستم ثبتش کنم 180 درجه اون لیست مشاورمو تغییر دادم دی:....به نظر خودم که خیلی زیاده روی کردم..خدا کنه حالا با این خرابکاری ک کردم ی جایی قبول شم دی:...به کسی نگفتمااااااااااااا
.....حالا بعدا خبر انتخاب رشتمو میام اینجا میگم....
فعلــــــــــــــــــــــــــــــــا بابای
.: Weblog Themes By Pichak :.