قسمت را مشکن! تو مکن آزادم
گر رهایم سازی،بخدا خواهم مرد
یه وقتایی میرسه توی شک و دوراهی گیر میکنی.نه میتونی از کسی کمک بگیری نه خودت میتونی درست انتخاب کنی.از کسی نمیتونی کمک بخوای چون اونا حرف دلتو نمیخونن نمیتونن درست درک کنن که تو چی میگی و چی مخوای؛حرف دلت چیه.خودتم نمیتونی انتخاب کنی چون یه طرف دلت یه چی میگیه یه طرف عقلت یه چیزه دیگه...اگه به حرف دلت کنی شاید بعد از یه مدت از تصمیم کبری ای که گرفتی پشیمون شی و بعد مثه ... تو گل گیر کنی.اگه حرف عقلتو گوش کنی؛یه عمر حسرت خواسته ی دلت به دلت میمونه و تا آخر عمر افسوس تصمیمی که دلت میخواست و تو نگرفتیش رو میخوری. پس باید در این جور مواقعه آدم چیکار کنه؟
بین رویای شبانه جستجویت میکنم
نرگس عشق منی هر لحظه بویت میکنم
برگ برگ خاطراتم خزان بر باد داد
ای گل نازم بهاری آرزویت میکنم
دوستت دارم،ولی من با تمام قصه هایم
خویش را قربانی یک تار مویت میکنم
ولی من با تموم این حرفا سعی میکنم به حرف عقلم کنم....هرچند میدونم و مطمئنم که حسرت خواسته ی دلم تا آخر عمر باهام میمونه... چون بهترین کار همینه.شاید با این تصمیم من زندگی خودم و ...وبقیه درست بشه. امیدوارم که خدا هم کمکم کنه.
زندگی بافتن یک قالی ست
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین ، فقط میبافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار،قالی زندگی ات را نخرند
.: Weblog Themes By Pichak :.