تاریخ : سه شنبه 90/4/28 | 11:56 صبح | نویسنده : سیـــــــــــــــما♫♥
مطمئن باش،برو...ضربه ات کاری بود...بی وفایی کردی...دل من سخت شکست... و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی...به من و عشق پاک،که پر از یاد تو بود...و به این قلب یتیم...که خیالم میگفت تا باد مال تو بود...تو برو تا راحت تر تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم...
حوصله ات که سر میرود...با دلم بازی نکن
من وبی حوصله گیهایم با تو زندگی کردیم
زندگی باید کرد...گاه با یک گل سرخ...گاه با یک دل تنگ...گاه با یک نگاه سرد...گاه باید رویید...در پس این باران...گاه باید خندید...بر غمی بی پایان
هرچه گریه میکنم سنگین تر میشوم
می ترسم سرطان بغض گرفته باشم((تبسم))
دل کندن اگر آسان بود، فرهاد به جای بیستون دل میکند
کی میدونه چه جوری میشه دل کند؟
.: Weblog Themes By Pichak :.