سلام
یه متن آوردم ...بدون مقدمه میرسم سره متن چون اصلا حوصله ندارم ...
... مردها در چار چوب عشق به وسعت غیر قابل تصوری نامردند
برای اثبات نامردی آنها همین بس که تنها در مقابل قلب عاشق و فریب خورده ی یک زن فکر میکنند که خیلی مردند...
تا هنگامی که قلب زن تسلیم نشده، پست تر و سمج تر از یک ولگرد، عاجزتر و توسری خورده تر از یک اسیر ، گداتر از همه ی گدایان سامره ، پوزه بر خاک و دست تمنا به پیش، گدایی عشق میکنند... اما به محض اینکه خاطرشان در تسلیم قلب زن راحت شد ، یکباره به یادشان می افتد که خدا مردشان آفریده و آن وقت کمال مردانگی را در نهایت نامردی در شکنجه دادن و به زنجیر کشیدن قلب یک زن اسیر جستجو میکنند...
واقعا جای تاسف داره ... شاید اینجا بعضی از آقایون بیان بگن نه ما اینجوری نیستیم....ولی تجربه نشون داده همه مردا سر و ته یه کرباسن...ناراحتم نشین
تنها بود ، آمدی تا تنهاییم را بربایی، غافل از اینکه تنهایی خودت را هم به من سپردی و رفتی....و حالا باز منم و تنهایی که دو چندان شده است...
>>> هر کاری میکنم نمیتونم مثه قبل شاد باشم یه مدت وقت میخوام تا مثه اول بشم...<<<
اشتباه از من بود! پررنگ نوشته بودمت ، به سختی پاک میشوی....ولی بلاخره پاکت میکنم ، لعنتی...
.: Weblog Themes By Pichak :.