پيام
+
*،،زندگيه داريم؟*
رفتم نيمرو بپزم
روغن رو ريختم توي ماهيتابه گذاشتم روي گاز... فيلم مورد علاقم داشت نشون ميداد رسيد به جاي حساس فيلم حواسم رفت به اون ماهيتابه 2 ساعت رو گاز موند وقتي يادم افتاد که قراربوده نيمرو بپزم 5 متر از جام پريدم ولي متاسفانه دير رسيده بودم و ماهيتابه مث زغال سياه شده بود و داشت ميسوخت :D

*زندگي
92/6/12
نداي آغاز
مامانتون نبود؟؟؟
نگهبان♫♥
بود تازه کلي هم غر غرم کرد:D
راهي براي رسيدن
منم از اين چيزا زياد ديدم من دنيا ديدهام:D
نگهبان♫♥
ديدي يا خودت تجربه داري؟ دي:
نداي آغاز
چيزي به طرفتون پرتاب نکرد احتمالا عايا؟
نگهبان♫♥
نه همون غر غرش بسه واسه اعصاب خرد شدن ههههه
نداي آغاز
خب مامانتون با اشيا کار نميکنه
نگهبان♫♥
نه از من ميترسه :)
نداي آغاز
کاش مامان منم همينطوري بود
نگهبان♫♥
خدايي مامانت با اشيا کار ميکنه؟؟؟؟؟ دي:
نداي آغاز
بله چه جورشم......دييييييييي:)
نگهبان♫♥
مثلا با چه شئيي؟
نداي آغاز
چنگال.چاقو ملاقه.قابلمه.واي واي واي کفگير
نگهبان♫♥
چنگال بره تو چشت :D
نگهبان♫♥
دستش درد نکنه دي:
نداي آغاز
تو چشم من بره؟؟؟؟
نگهبان♫♥
اره ديگه... :D
نداي آغاز
دلت مياد؟؟؟؟دارم ميرم الان ميام خدمتت ميرسم
نگهبان♫♥
کجا ميري ؟ دي:
نگهبان♫♥
بههههههههههههه سهلوم بهنوشي چطوري دختر ؟؟؟؟؟؟ شوهرت چطوره دي:
هشتمين ستاره
اونوقت حس بويايي تون چي شده بود؟
هشتمين ستاره
نداشتين پَ
نگهبان♫♥
حس بويايي از دست رفته بود دي: