شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ در اولين صبح عروســي ، زن و شوهــر توافق کردند که در را بر روي هيچکس باز نکنند . ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهي به همديگر انداختند . اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هيچکدام در را باز نکرد . ... ساعتي بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهي به همديگر انداختند . اشک در چشمان زن جمع شده بود و در اين حال گفت : نمي تونم ببينم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم .
شوهر چ يزي نگفت ، و در را برويشان گشود . سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد . پنجمين فرزندشان دختر بود . براي تولد اين فرزند ، پدر بسيار شادي کرد و چند گوسفند را سر بريد و ميهماني مفصلي داد . مردم متعجبانه از او پرسيدند : علت اينهمه شادي و ميهماني دادن چيست ؟ مرد بسادگي جواب داد : ? چـــون اين همـــون کسيــــه که ، در را برويم باز ميکنـه !!!
داستان جالبي بود.... هي من به مامانم ميگم پسر نداري غصه نخور گوش نميده
english teacher
پس خوش به حال خودم عزيزم English teacher
♂IPS/IDS♀
توي اين دوره زمونه به هيچ کدام (پسر و دختر) اعتباري نيست
ولي خدايي اين واقعيته...دخترا خيلي دلسوز تره پدر و مادرن...چيزيه که خود به وضوح دارم ميبينم
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top