شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سلام دوستان *مشاعره ي امروز :* آنکه دايم هوس سوختن ما ميکرد///کاش مي آمد و از دور تماشا ميکرد نفر بعدي {د} بده (گفتن هر نوع شعري ازقبيل: سپيد.نو.سنتي...) قابل قبول است
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل/ مطيع نفس شيطاني چه حاصل
لبريز داغ و دردم و اندوه خويش را/کو فرصتي که نزد تواش بازگو کنم...
ميازار موري که دانه کش است///که جان دارد و جان شيرين خوش است :)
تا نفس باغچه احساس داشت /حس علمداري عباس داشت:(
تورا من چشم در راهم....شبا هنگام که ميگيرد در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي،،،تورا من چشم در راهم
مائيم و نواي بي نوايي/ بسم له اگر حريف مايي
ياده سهراب بخير.آن سپهري که تا لحظه ي خاموشي گفت:/...تو مرا ياد کني يا نکني،من بع يادت هستم
مرا عهدي است با جانان که تا جان در بدن دارم / هواداران کويش را چو جان خويشتن دانم
ما نه آنيم که در بازي تکراري اين چرخ فلک///هر که از ديده مان رفت ز خاطر ببريم
من آن نيم که حلال از حرام نشناسم/ شراب با تو حلال است و آب بي تو حرام
دردم از يار است و درمان نيز هم / دل فداي او شد و جان نيز هم
من ندانم که کيم!!! من فقط ميدانم، که تويي شه بيت غزل زندگيم
کار ما نيست شناسايي راز گل سرخ/ کار ما شايد اين است که در افسون گل سرخ شناور باشيم
کاش ميشد سرنوشت خويش را از سرنوشت/ کاش ميشد اندکي تاريخ را بهتر نوشت
تا تواني دلي بدست آور/ دل شکستن هنر نمي باشد
در جهاني که در ان نيست کسي ياره کسي/يا رب کاش نيافتد به کسي کاره کسي
يا رب اين نوگل خندان که سپردي به منش/ مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش
نوش دارويي و بعد مرگ سهراب آمدي/ سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا
نذر چشمان تو کردم بوته هاي ياس را/با تمناي تو تفسير آيه ي احساس را
آسمان وقف نگاهت گل من/مانده ام چشم به راهت گل من
درين سري بي کسي کسي به در نمي زند/ به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدارا/دردا که راز پنهان خواهر شد آشکارا
الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها/ که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل ها
داشتم دلقي و صد عيب مرا مي پوشيد / صد و يک عيب چو شد دلق من از کار افتاد (شوخي با حافظ توسط جناب ناصر فيض :)
آنکه هلاک من همي خواهد و من سلامتش / هر چه کند به شاهدي، کس نکند ملامتش
ديري است که دلدار پيامي نفرستاد/ ننوشت سلامي و کلامي نفرستاد
در ره منزل ليلي که خطرهاست در آن/شرط اول قدم آن است که مجنون باشي
يکي روبهي ديد بي دست و پاي/ فرو ماند در لطف و صنع خداي
يا رب آن نو گل خندان که سپردي به منش/مي سپارم به تو از دست حسود چشمنش
تکراريه:)
کدوم تکراري بود؟
يا رب آن نوگل خندان/ مهم نيست ادامه مي ديم
اوکي :)
شاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهانان/ که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
نکند قلب کسي مزرعه ي درد شود/نکند خانه ي اميد کسي سرد شود
رهرو آن نيست که گهي و تند و گهي خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پيوست رود
دلا تا کي در اين زندان فريب اين آن بيني/ يکي زين چاه ظلماني برون شو تا جان بيني
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه/هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
هرکه عاشق شد منت از صد يار ميبايد کشيد/بهر هر يک گل منت صد خار ميبايد کشيد
:)دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند/ گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
ديده گانت از هميشه شاد تر/شهر قلب از هميشه زنده و آبادتر/ غصه هايت دم به دم اي مهربان/در گذرگاه زمان بر باد تر
روزها فکر من اين است و همه شب سخنم / که چرا غافل از احوال دل خويشتنم
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود/ تسبيح شيخ و خرقه رند شرابخوار
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نياز؟ ميکشم ناز يکي تا به همه ناز کنم
من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد/ قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد
در جواني پاک بودن مشکل است /مشکلش هم دختران خوشگل است :)))))
دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود / تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود
سيما جان في البداهه بود؟
من آن پيرم که شيران را به بازي برنميگيرم/ تو آهووش چنان شوخي که با من ميکني بازي
:))) کدوم؟
آخرين بيتي که نوشتي؟
يار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا/ يار تويي غار تويي خواجه نگهدار مرا
آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت/ عمر بي حاصل ما اين همه افسانه نداشت
تويي آن گوهر پاکيزه که در عالم قدس/ ذکر خير تو بود حاصل تسبيح ملک
کنارم هستي اما هيچ کس بي کس تر از من نيست/برايت مثل يک تصوير تکراري به ديوارم...
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن/ منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
نميبيني که نابينا به چاه است !اگر خاموش بنشيني گناه است!
تکيه بر تقوي و دانش در طريقت کافريست/ راه رو گر صد هنر دارد توکل بايدش
شمع شدي شعله شدي سوختي/از نفس افتادي و هيچ نيندوختي
دوستي فصل قشنگيست پر از لاله ي سرخ/دوستي تلفيق شعور من و توست
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق/ هردم آيد غمي از نو به مبارک بادم
(دوستان من کلاس دارم بايد برم...مرسي از همگي خيلي خوب بود واقعا مخصوصي *ص.حيدري* عزيز و ساميه عزيزم)
خواهش ميکنم موفق باشي:)
من ندانستم از اول که تو بي مهرو وفايي/ عهد نابستن از آن به که ببندي ونپايي
ملکا ذکر تو گويم که تو پاکي و خدايي/نروم جز به همان ره که تو هم راهنمايي
ياري اندر کس نميبينم ياران را چه شد/ دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد
زهر است عطاي خلق هرچند که دوا باشد/ حاجت زکه مي خواهي جايي که خدا باشد
آخرين بيتي که مي نويسم:) سالها از پي مقصود به جان گرديده ايم/ يار در خانه و ما دور جهان گرديده ايم
سلام من باز اومدم...*يادمان باشد از امروز جفايي نکنيم؛يا که در خويش شکستيم صدايي نکنيم/ يادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد.طلب عشق ز هر بي سرو پايي نکنيم
هومن چرا ميخنديد؟ مشاعره کن
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top