الهى بى پناهان را پناهىبه سوى خسته حالان كن نگاهىمرا شرح پريشانى چه حاجتكه بر حال پريشانم گواهىخدايا تكيه بر لطف تو دارمكه جز لطفت ندارم تكيه گاهىدل سرگشته ام را رهنما باشكه دل بى رهنما افتد به چاهى
...................
سلام
وقتي داشتم ميخوندم ياداون دوران افتادم وتودلم حرفاتون رو تاييد مي کردم
يادش بخير
سلام جالب بودمادر کودکش را شير ميدهد و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن مي آموزد ... وقتي کمي بزرگتر شد کيف مادر را خالي ميکند تا بسته سيگاري بخرد ... ... بر استخوانهاي لاغر و کم خون مادر راه ميرود تا از دانشگاه فارغ التحصيل شود وقتي براي خودش مردي شد پا روي پا مي اندازد و در يکي از کافه ترياهاي روشنفکران کنفرانس مطبوعاتي ترتيب ميدهد و ميگويد: عقل زن کامل نيست....منتظر حضورتان هستم شايد درد دل هايمان يکي باشد.
يا حق.
سلام من خوب يادمه
ممنون جالب بود
قال الاْ مامُ عَلي بنُ الْحسَين، زَيْنُ الْعابدين عليه السلام: يَا ابْنَ آدَم، إ نَّكَ لا تَزالُ بَخَيْرٍ ما دامَ لَكَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ، وَ ما كانَتِ الْمُحاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ، وَ ما كانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعارا.(4)
اي فرزند آدم، هميشه در عافيت و خير خواهي بود مادامي كه از درون خود پند دهندهاي داشته باشي و محاسبه(نفس) از كارهاي مهمت باشد و ترس از (عاقبت امور) سرلوحهات گردد.