ايستاده در باد، شاخه هاي لاغر بيدي کوتاه
بر تنش جامه اي انباشته از پنبه و کاه،
بر سر مزرعه افتاده بلند، سايه اش سرد و سياه
نه نگاهش را چشم، نه کلاهش را پشم، سايه ي امن کلاهش اما
لانه ي پير کلاغي است که با قال و مقال، قار و قار از ته دل مي خواند:
آنکه مي ترسد، مي ترساند!
اميدوارم منظورمو فهميده باشي
_ سلام.
_ چطوري رفيق؟ طرف يه چيزيش ميشه، خب توي خونه بشنو يا صداش رو کم کن، اينو ميگن تظاهر، شاد باشي.
_ موفق و خوشبخت باش . اين يه دستوره.
سلام سيما جوووووووووووونم؟چطوري خانومي...چه کار جالبي جديد بود...نديده بودم هاهاها...چقد تفريحش سالمه جدي؟؟؟چقد شکلکه که گذاشتي بهش اومده دقيقا ادم همين شکلي مجسمش ميکنه واي خيلي باحال بود....فدات بشم عزيز دلم اينقد توپ اپ ميکني بوس بوس بوس...
نتيجه اخلاقي :من الان متوجه شدم بحث ولوم نيست اهنگت مجاز باشه قضيه حله ولوم رو بيخيال هاهاها....
دوست دارم خانوم گلم ....فعلا...
خواهر سياسي حرف نزنااااااااااااااااااااااااااااااا !
ستاره دارت ميکنن